هنر، عمارت بیبنیاد
نگاهی به پایان نظریۀ هنر ویکتور برگن
|
آبتین رادمنش |
|
|
چکیده: (200 مشاهده) |
هنری که امروز میشناسیم، همچون دیگر فعالیتهای بشر، تحولات مفهومی و کارکردی گوناگونی را از سر گذرانده است؛ در زمرۀ صنایع و فنون یدی بوده؛ در ردۀ فعالیتهای فکر و اندیشمندانه درآمده؛ چارچوبی مستقل و متمایز برای خود شکل داده و نهایتا به مفهومی چنان پیچیده بدل شده که امروزه شرح چیستی آن کمابیش ناممکن به نظر میرسد. هنر جدید، یا دست کم بخش بزرگی از آن، موسوم است به هنر مفهومی. هنر مفهومی به نوعی واپسین مرحله از روند خودآگاهی هنر است. هنری که مرز میان هنر (به معنای تاریخی آن) و فلسفه را کمرنگ میکند. این کمرنگ کردن، به زعم عدهای، امری است مسالهساز و به هم رساندن این دو، کاری است نشدنی. در این کشمکش، یکی از دو سر طیف، یعنی هنرمند و فلسلوف از بین میرود، یا به دیگری تبدیل میشود. این مساله، موجب شده که عدهای دم از پایان یا به عبارتی پایانها بزنند. نظریات پایان، جنبههایی گوناگون از هنر را دربرمیگیرد؛ یکی از آنها، نظریه هنر است. هنر و نظریه، از گذشته دور و به طرف مختلف در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر بودهاند و پایان یکی شاید پایان دیگری نیز باشد. ویکتور برگن، هنرمند و نظریهپرداز بریتانیایی، در مقالهای به پایان یافتن نظریه هنر پرداخته و شرح داده است که چگونه امروزه بستری نظری در هنر دیگر مجال شکل گرفتن نمییابد. نظریه برگن، البته در کنار دیگر نظریههای پایان میایستد و وامدار بعضی از آنها نیز هست. در این مقاله تلاش شده تا سیر هنر در رسیدن به این نقطه «پایان» به شکل اجمالی مرور و بحث برگن در سایه آن با چند گریز و ارجاع شرح داده شود. |
|
واژههای کلیدی: پایان هنر، پایان نظریۀ هنر، مبانی نظری هنر، هنر مفهومی، ویکتور برگن |
|
متن کامل [PDF 385 kb]
(116 دریافت)
|
نوع مطالعه: پژوهشي |
موضوع مقاله:
هنرهای تجسمی دریافت: 1398/6/20 | پذیرش: 1398/9/9 | انتشار: 1398/12/29
|
|
|
|
|
ارسال نظر درباره این مقاله |
|
|