تحولات ژرف در عرصه هنر و فرهنگ معاصر، سبب شد بار دیگر نظریۀ «مرگهنر» به کانون توجه فیلسوفان و نظریهپردازان بازگردد. این مفهوم که در تاریخ اندیشه هنری بهعنوان یک ایدۀ فلسفی مهم مطرح شده، بارها مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفتهاست. هگل با طرح «پدیدارشناسی روح» و تبیین پایان هنر در عصر رمانتیسم، یکی از نخستین گامهای بنیادین را در این راستا برداشت. سپس آرتور دانتو و هانس بلتینگ نیز به مفهوم مرگ هنر پرداختند. هدف این پژوهش، تحلیل و تطبیق دیدگاههای هگل، دانتو و بلتینگ دربارۀ مرگ هنر است. پرسش اصلی این است: چگونه نظریهپردازان مختلف، از جمله هگل، دانتو و بلتینگ، مفهوم «مرگ هنر» را تحلیل کردهاند و هر یک چگونه این مفهوم را در ارتباط با تحولات هنر معاصر تبیین میکنند؟ این پژوهش ابتدا مروری بر نظریات هگل در خصوص پایان هنر در دوره رمانتیک دارد و سپس دیدگاههای معاصر دانتو با محوریت جنبش پاپآرت و آثار شاخص اندی وارهول بررسی میشود. همچنین، نقش جنبش دادائیسم و آثار مارسل دوشان در شکلگیری مفهوم پایان هنر مورد بررسی قرار میگیرد. در نهایت، نظریه بلتینگ با نگاهی نوین به تحول جایگاه هنر در جوامع معاصر پرداخته میشود. نتیجهگیری پژوهش نشان میدهد که مرگ هنر بیشتر به معنای پایان دورههای خاصی از هنر است و هنر در فرآیند بازتعریف مستمر قرار دارد.
Medghalchi M. Comparative study of the Concept of the Death of Art with Emphasis on Hegel, Danto and Belting. 3 2024; 3 (5) :93-104 URL: http://art-studies.ir/article-1-144-fa.html
مدقالچی مهرناز. تطبیق مفهوم مرگ هنر با تاکید بر آرای هگل، دانتو و بلتینگ. 1. 1403; 3 (5) :93-104