طیبه معینی،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۳۹۸ )
چکیده
رابطه و پیوند میان «هنر و اخلاق»، همواره مورد توجّه اندیشمندان مختلف بوده است. این رابطه از زمان «افلاطون» مورد توجّه فلاسفه بوده و زیباییشناسی اروپا از دوران رنسانس به اینسو، متوجّه مناسبات زیبایی با اخلاق و حقیقت شده است. نسبتهای میان هنر و اخلاق پیچیده و متنوعاند. پژوهش حاضر در نوع خود نخستین پژوهشی است که به تطبیقِ «اخلاق اومانیستی» با مقولۀ «هنر» پرداخته و در تلاش بوده به سه سؤال بنیادی پاسخ دهد: ۱- هنر در اندیشۀ اومانیستی چگونه است؟ ۲- اخلاق در اندیشۀ اومانیستی چه ویژگیهایی دارد؟ ۳- غایت هنر از منظر اخلاق اومانیستی چیست؟ که پس از مطالعۀ سیر اخلاق اومانیستی و سیر هنر غربی و بررسی نظریات گوناگون و متنوع پیرامون هنر و نسبت میان هنر و اخلاق در غرب، به این نتیجه رسیده است تعریف جامع و مانعی در باب هنر و نسبت آن با اخلاق وجود ندارد و نظریات بسیار متنوع و متکثر هستند؛ و بهزعم بسیاری از اندیشمندانِ حوزۀ هنر، مقولۀ اخلاق و هنر هر یک به اصطلاح خودآئین بوده و نبایستی با یکدیگر خلط گردند. این پژوهش از نظر نوع بنیادی-نظری، از جهت ماهیّت و روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی و از حیث گردآوری دادهها، کتابخانهای است.